روزهایم آفتابی نیست

ساخت وبلاگ
جوونی ساکت و افسرده بودمتو صحرا یک گل پژمرده بودمیه شب با گریه ها می برد خوابمیه روزم میرسید این غم حسابم نمیدونی چقدر سرخورده بودمنمیدونی چه شبها مرده بودمنمیدونی که از دلتنگی منبه حالم گریه میکرد حتی دشمنچقدر از قلب من خون می چکیدهکه عمق دردمو هیچکس ندیدهتو رو تا دیدم این دنیا عوض شدبرای قلب من عشق تو بس شدتو بودی که به دنیا رنگ دادیبه قلب ساکتم آهنگ دادیمنو از عمق غم بیرون کشیدیبه هر چی لایقش بودی رسیدیتو با من بال هاتو باز کردیکنار قلب من پرواز کردینمیدونی چقدر خوبه وجودتپر از نوره جهانم از حضورتتو رو تا زنده هستم دوست دارمتویی روشنگر شبهای تارمزمانی که منو تنها میذاشتنرو قلب من یه دنیا پا میذاشتنتو با مرهم کنار من رسیدیهمه نا گفتنی ها رو شنیدیپذیرفتی که با من شاد باشیقسم خوردم تو هم آزاد باشیتموم ایده های زندگیمیتو معنای همه وابستگیمیتو ؛ روحت پاک و ماه و مهربونهوجودت واجبه هر جای خونهتو عشقت واجبه دوریت حرومهتو رو با خنده دیدن آرزومهمیگم جایی که اسمت هست عشقهکه شک کردم تو ماهی یا فرشتهنه چیز سختیه ؛ نه یک معماستمیدونم عشق ماه من فریباست......دانیال علی پناهی....تقدیم به همسر عزیزم.که خیلی عاشقشمبرچسب‌ها: دلبر, همسر, عشق, عاشقانه نوشته شده در جمعه نوزدهم خرداد ۱۴۰۲ساعت 19:26 توسط دانیال علی پناهی| روزهایم آفتابی نیست...
ما را در سایت روزهایم آفتابی نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : weexpectationforupo بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 12:59